برای دختر مولا سپر گذاشته اند / علی اکبر و عباس سر گذاشته اند..!

هِیئت انصار المهدی

هیئت انصار المهدی شیروان

پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:,

:: 11:27 :: نويسنده : HASSAN

افسران - برای دختر مولا سپر گذاشته اند / علی اکبر و عباس سر گذاشته اند..!

کُلَّنا عَبّاسُک یا زِینَب صلوات الله علیها

اگر چه عشق هنوز از سَرَم نیفتاده

ولی مسیر من او به هم نیفتاده

به خواب سخت فرو رفته پای همّت من

و اگر نه اسم کسی از قلم نیفتاده

به غیر کار ندارم ، به خویش می گویم

چرا هنوز به اَبروت خم نیفتاده ؟!!!

بقیع شاهد زنده شبیه سامراء

که اتفاق از این دست کم نیفتاده

بماند این که به آن قوم رحم کرده حسین

هنوز سفره ی شاه از کرم نیفتاده

بماند این که چه خمپاره ها آمده است

ولی به حُرمَت او در حَرَم نیفتاده

گذار پوست به دبّاغ خانه می اُفتد !!!

هنوز کار دست عجم نیفتاده

اگر چه پرچم عباس به روی گنبد رفت

سه ساله خواست بگوید هنوز عَلَم نیفتاده

سه ساله خواست بگوید که دختر علی است

هنوز قیمت تیغ دو دم نیفتاده

برای دختر مولا سپر گذاشته اند

علی اکبر و عباس سر گذاشته اند!

نرو عمو آب نمی خوام

پنج شنبه 9 آبان 1392برچسب:,

:: 11:26 :: نويسنده : HASSAN

توی خانه نشسته بود

اما دلش هنوز داشت

گوشه ی هیئت سینه زنی میکرد...

مادرش کمی آنطرف تر

برای خواهر کوچکش قصه میگفت:

"سکینه گفت:نرو عمو من آب نمیخوام"

بغض سنگینی کرد و گلویش پر از زجه شد...

نفهمید چه شد...دوباره که به خود آمد

مادر با چشمانی پر از اشک

درحالیکه هانیه کوچولو خوابیده بود

هنوز قصه میگفت:

"عباس گفت:من هیچ , مشک پاره شد مولا جان"

نگاهی به مادر انداخت و هردو....